میلاد پسندیده

گرافیک، انیمیشن و تصویرسازی

میلاد پسندیده

گرافیک، انیمیشن و تصویرسازی

۱۶۳ مطلب با موضوع «تصویرسازی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم
عید مبعث سال پیش، این کار را ساختم
عیدتان مبارک



http://miladps3.persiangig.com/image/mabas.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

با کمال پوزش از مصطفی زمانی به خاطر این سیاه کاری!


http://miladps3.persiangig.com/image/zamani-black.jpg

البته این کار را خیلی قدیم ها ساخته بودم و با استفاده از عکس محسن هردان
بسم الله الرحمن الرحیم

یک طرح عمودی به مناسبت سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران


http://miladps3.persiangig.com/image/Chamran.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

ناصر حجازی Naser Hejazi

امان از ما مردم قهرمان کُشِ مرده پرست
بسم الله الرحمن الرحیم
برای احسان محرابی نژاد که پرسیده بود چگونه طرح جلد کتاب "72 دقیقه قبل از شهادت" نوشته حسین قدیانی را ساخته ام... اولاً بنده همیشه از فتوشاپ برای این کارها استفاده می کنم... دوستی می گفت مهم نیست از چه ابزاری استفاده می کنی، مهم اینست که از همان ابزاری که دم دست داری، درست و به بهترین شکل استفاده کنی.

تصویر زیر حاوی عکس های خام و مراحل ترکیب کردن آنهاست
دانلود کنید

اول: بخش های دلخواهم را به وسیله Lasso tools دوربری کردم و در صفحه ای جدید همه را کنار هم با چرخاندن و تغییر اندازه مرتب کردم طبق شماره یک در تصویر بالا

دوم: برای اتصال پای خم شده و پای دراز شده، بخش خم را بریدم و در لایه ای جدید چرخاندم و با استفاده از مسیر Menu/ Filter/ Liquify  بخش های اول و آخرش را طوری کشیدم که دقیقاً کنار پای دراز شده قرار بگیرد

سوم: یک لایه جدید باز کردم و با دابل کلیک روی آن لایه، در پنجره افکت ها Blending mode را روی Color تنظیم کردم و پس از تایید با ابزار brush (قلمو) رنگ سبز مایل به زرد خاکی را روی تمام بخش های لباس کشیدم. برای یکسان شدن سایه ها در لایه ای جدید با رنگ سیاه و سفید، نور و سایه را تنظیم کردم

چهارم: بقیه موارد لازم در تصویر را با دوربری به صفحه کار نهایی آوردم و پشت تصویر بسیجی قرار دادم و با پاک کردن عقربه های ساعت، ساعت کوچک را 72 دقیقه قبل از ساعت بزرگ قرار دادم

پنجم: برای اینکه همه تصاویر یک رنگ شوند از مسیر Menu/ Layer/ New Adjustment Layer/ Gradient Map یک لایه رنگین کمانی انتخاب کردم که از سیاه شروع شود و قرمز و زرد لیمویی و سفید داشته باشد.

تصویر نهایی را از لینک زیر ببینید:
http://miladps3.persiangig.com/image/72_daghighe.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

یک پوستر مناسب برای پس زمینه رایانه به دو صورت ساده و عریض
به علت حجم بالا بهتر است دانلود کنید.


http://miladps3.persiangig.com/image/9797.jpg


http://miladps3.persiangig.com/image/9798.jpg


http://miladps3.persiangig.com/image/OBAMAOSAMA.jpg

جای خالی را با یکی از گزینه های زیر پر کنید
O...AMA
1- $
2- O
3- S
4- B
بسم الله الرحمن الرحیم
برای مشاهده تصویر در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید


http://miladps3.persiangig.com/image/Fatemiyeh.jpg


بسم الله الرحمن الرحیم

یک عکس پس زمینه برای فیلم ملک سلیمان نبی که قرار است به زودی اکران جهانی شود.


http://miladps3.persiangig.com/image/solomonw1.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم


http://miladps3.persiangig.com/image/yekonim_million.jpg

بازدید یک و نیم میلیون نفری ... همه به عشق رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم


http://miladps3.persiangig.com/image/Alireza_Kamali_paint.jpg

فکر می کنم اولین نفری که برای فیلم ملک سلیمان وبلاگ زد من بودم... چرا فکر؟ مطمئناً خودم بودم. حدود سه و نیم سال پیش اما چند ماه مانده به اکران بود که گوشیم زنگ خورد و وقتی جواب دادم... با کمال بهت و تعجب دیدم آقای فراورده پشت خطه!!! نمی دونید چقدر هول شدم تا حدی که دقیقاً یادم نیست چی گفتم اما فهمیدم شماره ام را محمدجواد قاسمی، طراح اون پوستر خوشگله، داده بود به ایشون.
بعد از چند روز هم با همین محمدجواد قاسمی رفتیم در سالن بنیاد فارابی با صدای توپ دالبی فیلم ملک سلیمان دیدیم... دیگه بقیه اش را خودتان حدس بزنید... فقط اینکه سرم گرفته بود... درد!

فکر می کنم یازدهمین روز ماه رمضان بود که با دفتر کاریزپارسه تماس گرفتم تا با آقای فرآورده صحبت کنم و از ایشون پرسیدم اگر امروز در نمایشگاه قرآن سر غرفه ملک سلیمان هستند بیایم... از شهرستان... از رشت... گفتند بیا چون امروز آخرین شب نمایش سه بعدی است.
رفتم و کلی گشتم تا غرفه ی محبوب را در مصلی پیدا کنم اما نشد... با خودم گفتم باید گم ترین نقطه ی نمایشگاه را پیدا کنی! معمولاً مسئولین ما عادت دارند چیزهای خوب را پنهان کنند... هم غرفه سازمان ملی جوانان و هم غرفه ملک سلیمان کنار هم و در بدترین نقطه سالن بودند!!

سرتان را درد نیاورم...خلاصه افطاری با ملک سلیمانی ها بودیم و بعد از افطار دوباره بازدید ها شروع شد. من تازه از نماز برگشته بودم... آخه شکسته بود دیگه... به جای دوستان نشستم پشت پشیخوان و جواب دادم به سوالات بازدید کنندگان... بالاخره کسی که 4سال با اخبار فیلم همراه بوده و 2 سالی وبلاگش را دارد، باید خوب بداند بعضی جواب ها را... یکیش اینکه بودجه فیلم چقدر بوده و دیگری اینکه آیا سه بعدی اکران می شود و یا اینکه آیا فیلم با زبان اصلی اکران خواهد شد؟!!... خداییش نمی دانید چه کیفی داشت... به بازدیدکننده ها سی دی و پوستر کوچک هم می دادیم... رایگان... البته قبل از افطار با هادی اسلامی ، مدیر جلوه های بصری گروه ایرانی فیلم، هم اختلاط کردیم ولی نکته ای که می خواستم برسانم این بود که حین صحبت با مردم دیدم پشت سرم سروصدا آمد و شلوغ شد و جلویی ها همه خیره پشت سر من را نگاه می کردند... یکی از خانمهای میانسال جلویی با دهان باز پرسید این آقا هم تو فیلم بازی می کنه؟... کی رو میگی خانم؟... وقتی برگشتم پشتمو نگاه کردم اگه گفتی چی دیدم؟!
علیرضا کمالی نژاد

گفتم بله... خانم ایشون ستاره فیلم هستند. گفت کدوم نقشو داره؟ سلیمان؟
گفتم برادر سلیمان!... اشاره کرد به ال سی دی ای که داشت تیزر فیلم رو با صدای دالبی پخش می کرد و گفت کدومشونه؟... گفتم اونی که لباس جنگی پوشیده، موی بلند و قرمز داره، اونی که میگه این چه ماجراییست؟... باز می خواست سوال بپرسه که سی دی تیزر رو گرفتم جلوش و گفتم تو این هست... یعنی که ولمون کن بذار بریم یه امضا بگیریم!... پرسید چند؟ گفتم رایگان... گفت اینطوری که نمیشه. باید یه چیزی بگیرید و داشت دست می کرد جیبش که سی دی رو گرفتم و نشونش دادم که روش نوشته "نمونه فیلم- رایگان"... گفت آهان!
آخی... این هم رفت... همزمان پسر آقای فرآورده آن طرف غرفه می گفت امشب آخرین نمایش سه بعدی هستا که مردم ناگهان هجوم آوردن و نزدیک بود غرفه ریزش کنه و دستی دستی کشته هم بدیم اما خود آقای فرآورده و چند نفر دیگه مردم رو صف بندی کردند... حالا که مردم سرگرم صف گرفتن بودند، بهترین وقت برای صحبت با علیرضا کمالینژاد بود...

چون هنوز کسی اعلام آمادگی نکرده بود که جای من بنشیند، روی چرخ صندلی برگشتم رو به... سلام آقای کمالی... فکر می کنم یک شلوار لی با تی شرت سفید و کلاه لبه دار پوشیده بودند و توی دست چپشان هم دو تا گوشی بود... نیم خیز شدند و دستشون رو بردند سمت کلاه و سلام نظامی دادند! و گفتند قربون شما. می خواستم سر بحث را باز کنم که خودشون گفتند خسته نباشی و بعد با دست اشاره کردند و من برگشتم و دیدم که باز آن خانم بازدید کننده آمده و می گوید این لوح سلیمانی واقعیت دارد... که گفتم نمی دانم (البته در دلم یک چیز دیگر هم گفتم که...) اما وقتی دوستان گذاشته اند حتماً دارد. گفت منظورم این بود که این لوح واقعییه؟ گفتم نه خانوم! این بدله... اصلش رو تو موزه لندن نگه می دارند البته دور از چشم بازدیدکننده هایی مثل شما! گفت بله؟... هیچی سوال دیگه ای ندارید؟

من نمی دانم چرا یک عده وقتی به یک چیزی پیله می کنند، می خواهند تا آخرش را در بیاورند... در حالی که این خانم از نام چاپخانه پوستر تا طرز تلفظ لغات عبری لوح سلیمان می پرسید و من دست و پا شکسته جواب می دادم، صف خلوت شد و مردم مشغول صحبت و امضا گرفتن از آقای کمالی نژاد شدند... در آن لحظه به عمق ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم پی بردم!

با رفتن خانم سمج بقیه بازدید کنندگان شروع به سوال پرسیدن کردند و من آینه نداشتم تا صورت خودم را ببینم اما به نظر واقعاً دیدنی بود شاید بخاطر همین هم یکی از دوستان حاظر شد بجای من بنشیند پشت پیشخوان

بالاخره نشستم کنار آقای کمالی گل... ایشون معمولاً ریش دارند مگر اینکه گریم کار خاصی ایجاب کند چهره شان تغییر کند... البته ریش ایشان فرم خاصی هم دارد که حتی سعید ملکان (گریمور زبردست ملک سلیمان) هم نتوانسته در بعضی صحنه ها ریش مصنوعی را مثل ریش واقعی ایشان کار کند... اصلاً همین شد اولین سوال که آیا اول فیلم را با ریش مصنوعی بازی کردید؟ که گفتند نه... آخرش را... چون بعد از آن وقفه سر یک پروژه دیگر بودم... که من گفتم ولی اول فیلم ریش مصنوعی داریدها!... گفتند آخرای فیلمبرداری... آهان... چقدر این آدم سر بزیر و گل بود. طوری که من خجالت کشیدم تکیه بدهم به صندلی و کمی جابجا شدم... آخر هر کس نمی شناخت از روی طرز نشستن ما دو نفر فکر می کرد من کسی هستم و ایشان طرفدارم... اوج تواضع آدم اینجور جاهاست که معلوم می شود.

ماه رمضان پارسال بود که جمشید... چیز... نردبام آسمان را نشان می داد... آن را بعد از ملک سلیمان بازی کردید؟ که گفتند حین این فیلم، آنجا هم بازی کردم البته آنجا زودتر هم تمام شد کارم... گفتم ولی در ملک سلیمان چیز دیگری هستید... گفتند شما لطف دارید... یکی دو تا از پسرهای داخل صف نمایش سه بعدی، اسم آقای کمالی را صدا زدند و دیدم که باز ایشان نیم خیز شدند و عرض ارادت و چند تا کلمه ی چاکریم- مخلصیم- فدای شما و... بعد هم یک بوس هوایی!

همین موقع بود که آقای شاه حسینی هم وارد شدند... مدیر سابق فارابی و پشتیبان اصلی ساخت ملک سلیمان... چون آن شب یکی از جلسات سلسله نشست های از ملک سلیمان (ع) تا ملک مهدی (عج) برگزار می شد و آقای شاه حسینی سخنرانی می کردند... یادم رفت بگویم که حاج آقا اصفهانیان هم بودند آن شب... خلاصه وقتی آنها آمدند دیگر آقای کمالی نژاد کامل سرپا ایستادند و تعظیم کردند و کلی خوش و بش و بعد هم رفتند برای طبقه دوم مصلی- سالن نشست.

من هم که کلاً در حیرت این همه تواضع این مرد غرق بودم و یادم رفت عکسی، امضایی، چیزی!
بسم الله الرحمن الرحیم

در کتاب مکیال المکارم از قول پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم آمده است: وقتی مهدی (عج) از مکه ظهور میکند مردم در سراسر جهان به کف دست خود نگاه می کنند و او را می بینند ... از این طریق مردم روم با دیدن حضرت مسیح (ع) که در نماز ظهر به مهدی اقتدا می کند یکجا مسلمان می شوند.

مشابه این حدیث در اصول کافی جلد8 صفحه 240 آمده و نمود آن چیست جز موبایل تصویری!؟


http://025.img98.net/out.php/i209707_1001.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

خورشید پشت ابر روزی طلوع خواهد کرد... روزی که کویر دلها، بهاری می شود

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


http://miladps3.persiangig.com/image/imamzaman-asb.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

بهاریه برای وبلاگ قطعه 26
به امید اینکه امسال بیاید بیرون از پشت ابر، خورشید ولایت


http://miladps3.persiangig.com/image/ghete-sabze.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

آخرین چهارشنبه دهه هشتاد با شادی اهالی انقلاب به فرماندهی حضرت ماه، امام خامنه ای و با شکست و خواری دشمنان جمهوری اسلامی ایران همراه بود.


http://miladps3.persiangig.com/image/ghete-atish.jpg

حسین قدیانی عزیز این طرح را جزء بهاریه ها حساب کرد که به همین خاطر سپاسگذارش هستم
بسم الله الرحمن الرحیم

طرح یک آرم برای بخش رواق قطعه 26
این بخش از سایت حسین قدیانی به کلمات قصار، نکات و مطالب مفید مذهبی اجتماعی سیاسی از زبان بزرگان می پردازد...


http://miladps3.persiangig.com/image/ghete-ravagh.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

پس زمینه ای به مناسبت سالروز شهادت ابوالفضل جبهه ها سردار شهید حسین خرازی

بسم الله الرحمن الرحیم *** تیغ الهیست به دست حکیم

یک تصویر ترکیبی از شق القمر... معجزه حضرت محمد (ص) به مناسبت هفته وحدت
A manipulated picture from Prophet Mohammad's Miracle... The Moon Cut


http://miladps3.persiangig.com/image/mooncut.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم

آنان که راه را بر حسین بستند،
آنان که آب را بر شیرخواره حرام کردند،
آنان نیز خود را مسلمان می نامیدند !!

ashura ali asghar
بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن کریم- جزء بیست و سوم- سوره ص:
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿30﴾ "و بخشیدیم به داوود سلیمان را، چه نیکو بنده ای، براستی اوّاب بود"
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ ﴿31﴾  "آن هنگام که غروب به او اسبهای راست ایستای تیزرو عرضه شد"
فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَن ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿32﴾   "پس (سلیمان) گفت واقعاً من ترجیح دادم دوست داشتن خوبی را بر یادآوری پروردگارم، تا اینکه در پوششی فرو رفت"
رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿33﴾   "آن را برایم بازگردانید، سپس (سلیمان) شروع کرد به مسح کردن ساقها و گردنهایشان"

فیلم سینمایی ملک سلیمان نبی (علیه السلام) داستان عرضه شدن اسبها را اینگونه روایت می کند:
سلیمان با دیدن نوری آسمانی که بر نقطه ای دوردست می تابد همراه دو برادرش به آنجا می رود و اسب سفیدی توجه او را جلب می کند سپس اسبهای گوناگون وارد آتش می شوند در حالی که صدای شیاطین را می توان از میان آتش شنید و هنگامی که از آتش خارج شدند، خورشید در پشت کوه ها فرو می رود و سلیمان می گوید: "خورشید را برایم بازگردانید" در حالی که نور بازگشت خورشید فضای این مکاشفه را پر می کند، سلیمان سرش را بالا می آورد و بر گردن یکی از اسبها دست می کشید و به فکر فرو می رود. سلیمان در بازگشت به اورشلیم اینگونه می گوید: "اینکه سعی کردیم ملک مورد نظر خدا را در این سرزمین پیاده کنیم پس طوری حکومت کنیم که او را راضی باشد پس این چه صحنه هایی است که سر راهم قرار می دهد؟ از من چه خواسته ای دارد؟"

این بخش از فیلم یکی از سوال برانگیز ترین صحنه های "ملک سلیمان نبی" است. در ادامه می خواهیم با مروری بر آیات سوره "ص" که این صحنه از آن اقتباس شده، در حد توان به برخی شبهه ها و پرسش ها پاسخ بدهیم. اگر شما هم درباره این بخش سوالی دارید بهتر است با دقت بخوانید.

آیه سی ام سوره "ص" به اوّاب بودن سلیمان اشاره دارد.
بسیاری از ترجمه ها و تفاسیر این کلمه را توبه کننده معنی کرده اند. معمولاً یک انسان زمانی توبه می کند که خطایی کرده یا گناهی مرتکب شده باشد اما خطای سلیمان چیست؟
نکته اینجاست که چرا خداوند به جای لفظ "أَوَّاب" از لفظ توّاب استفاده نمی کند؟! مسلماً کلام خداوند بری از هرگونه کژی و کاستی در رسایی مفهوم است و گمراهی آنان که کلام خدا را شنیده اند از درک ناصحیح خود آنهاست.
لفظ تواب برای کسی بکار می رود که کار نادرستی انجام داده و اکنون پشیمان شده و از کار پیشین باز می گردد که به یقین مقام پیامبر و هدایتگر مردم نباید دارای چنین ویژگی ای باشد زیرا او را از اسوه بودن برای امتش باز می دارد آن هم پیامبری مانند حضرت سلیمان که مقام و منزلتش آنقدر بوده که در کتاب آسمانی آخرین پیامبر از ایشان نام برده شود و با شکوه ترین حکومت بشری تاکنون را دارا باشد.
لفظ "أَوَّاب" در قرآن 5 بار به صورت مفرد و 1 بار به صورت جمع آورده شده است که چهار بار آن در خود سوره "ص" موجود است.
برای پی بردن به معنی لفظ "اوّاب" بهتر است تک تک این آیات را بررسی کنیم:
سوره "ص" آیه17: اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ "بر آنچه مى‏گویند صبر کن و داوود بنده ما را که داراى امکانات بود به یاد آور، او بسیار اواب بود" آیه بعد علت اواب بودن حضرت داوود را چنین بیان می کند: إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ "ما کوهها را به تسخیر درآوردیم با او هنگام غروب و دم صبح نیایش می کردند"
این گونه می توان نتیجه گرفت که چون امکاناتی به داوود داده شد و برای خدا استفاده کرد پس اواب است.
سوره "ص" آیه 19: وَالطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ "و پرندگان را از هر سو همگى با نواى دلنوازش اواب بودند"
ممکن است پرنده ای جداگانه گناهی کرده باشد اما در اینجا جمع پرندگان نمی توانند گناهی کرده باشند که توبه کنند پس چون بی گناه به خدا رو کرده اند، اوّاب هستند.
سوره "ص" آیه 44: وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ "(و به ایوب گفتیم) یک بسته ترکه به دستت بگیر و (همسر خطاکارت را) با آن بزن و سوگند مشکن، ما او را شکیبا یافتیم چه نیکو بنده‏اى، به راستى او اواب بود"
اینکه پامبر خدا، فرمان خدا را انجام می دهد گناه نیست که لازم باشد توبه کند بلکه انجام این عمل به ظاهر زشت چون با توجه به خدا بوده و برای او انجام می شود نشانه اواب بودن حضرت ایوب است.
سوره "ص" آیه30 هم که مورد بحث ما و درباره اواب بودن سلیمان (علیه السلام) است
سوره "ق" آیه 32: هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ "(به بهشتیان می گویند) این هم چیزی که به آن وعده داده شده بودید، برای هر اواب یک نگهبان است"
این آیه مربوط به ورود بهشتیان در بهشت است پس اعمال سنجیده شده و پاکان وارد شده اند. دیگر کسی گناهی ندارد که توبه کند بلکه منظور اینست که درآنجا هم اگر کسی به یاد خدا باشد، اواب است و نگهبانی به او خدمت می کند.
سوره "اسراء" آیه25: رَّبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمْ إِن تَکُونُواْ صَالِحِینَ فَإِنَّهُ کَانَ لِلأَوَّابِینَ غَفُورًا "پروردگارتان بهتر می داند چه در دل دارید، اگر صالح باشید، قطعا خداوند هم بر اوابین مهربان است"
یکی از بارزترین معانی اواب همین آیه است که آن را هم ردیف صالح قرار می دهد یعنی بندگان صالح خدا همان مردمان اوّاب هستند.
از مجموع آیات فوق می توان نتیجه گرفت لفظ "أَوّاب" کاملا متفاوت از لفظ تواب است یعنی اوّاب کسی است که در حالی که گناهی نکرده از خدایش پوزش می خواهد زیرا شاید می توانسته بهتر و بیشتر او را شکر کند و ندامت و پشیمانی اواب، پشیمانی از گناه یا کمکاری در عبادت نیست، پشیمانی از اینست که چرا نتوانسته بیشتر از آنچه کرده، خدا را یاد کند و بنده بهتری برای او باشد.

آیه سی و یکم سوره "ص" به عرضه شدن اسبهایی هنگام غروب اشاره دارد که راست قامتند هنگام ایستادن و تند و تیزند هنگام دویدن. (شیهه اسب سفید در فیلم و برخاستنش روی دوپا و دویدن اسبها در کنار صخره ها، دشتها، آب و آتش ترجمه تصویری دو کلمه انتهایی آیه سی و یکم است که در بسیاری از ترجمه ها و تفاسیر تنها با لفظ "اسبان اصیل" یاد شده اند)
خداوند در قرآن کریم می فرماید: "اسبها بر او عرضه شد" و نه اینکه اسبها را بر او عرضه کردند. شاید در ابتدا تفاوتی بین این دو جمله نبینیم اما باید توجه کرد جمله دوم چه اشکالی دارد که مورد استفاده خداوند نیست؟ نشان میدهد سلیمان در جایی بوده و اسبها را کسانی دیگر برایش آورده اند. (که در فیلم به درستی سفر سلیمان برای دیدن اسبها نشان داده شده است) پس استفاده از عبارت قرآنی "عرضه شد" یعنی این اتفاق بدون واسطه و ناگهانی رخ داده است و کاری دوجانبه صورت گرفته; یعنی نه سلیمان اسبها را یافت (چون اساسا نمی دانست برای چه به سمت آن تپه می رود) و نه اینکه کسی اسبها را آورده (بلکه ناگهان ظاهر شده اند) و تمام اینها یعنی اسبها نشانه ای از سوی خدا بوده اند برای فهماندن موضوعی به حضرت سلیمان.

آیه سی و دوم سوره مبارکه "ص" سخنی از سلیمان را نقل می کند: "من واقعاً دوست داشتن خوبی را بر یادآوری پروردگارم ترجیح دادم"
بسیاری از ترجمه ها و تفاسیر قرآن در این مورد گفته اند که سلیمان چنان سرگرم اسبها شد که آفتاب غروب کرد و نمازش قضا شد. برای بیننده این سوال مطرح می شود که چرا در فیلمی که حدود دو سال و نیم وقت صرف تحقیق آن شده است، چیزی خلاف این نظر می بینیم؟
به نظر می رسد خداوند متعال پیش بینی کرده که ممکن است برخی با خواندن این آیه دچار شبهه در معصومیت رسالت سلیمان نبی شوند و برای جلوگیری از آن ابتدا در دو آیه قبلتر چنانچه توضیح دادیم سلیمان را فردی صالح و بری از خطا و توبه معرفی می کند. همانگونه که در سوره "بقره" آیه102 می فرماید: وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَان "و سلیمان کافر نشد"
باید توجه داشت که در این آیه هیچ سخنی از اسبها نیست و این را باید مدنظر داشت که خواندن این جمله به شکل سوالی اشتباه است. از طرفی دوست داشتن اسب مصداق "حب الدنیا" می باشد درحالی که در این آیه سلیمان از "حب الخیر" شکایت می کند. این جمله نشانه بارز اواب بودن سلیمان است و منظور او اینست که هرچند انجام خوبی و سفر برای یافتن خوبی دوست داشتنی است اما یاد خداوند دوست داشتنی تر است.
بیان این جلمه توسط سلیمان قبل از مکاشفه بوده اما به نظر می رسد چون توضیح آن برای بیننده سخت است و باید چیزی علاوه بر کلام سلیمان بیان شود تا منظور را منتقل کند و از طرفی ذهن بیننده را از ادامه حوادث نمادین مکاشفه اول دور می کند، صلاح دیده شده تا این موضوع در جمله ای پس از بازگشت سلیمان به اورشلیم مطرح شود جایی که سلیمان می گوید: "اینکه سعی کردیم ملک مورد نظر خدا را در این سرزمین پیاده کنیم پس طوری حکومت کنیم که او "راضی" باشد پس این چه صحنه هایی است که سر راهم قرار می دهد؟ از من چه خواسته ای دارد؟"

آیه سی و سوم سوره "ص" از زیباترین آیات کلام خداست که "آن را برایم بازگردانید..."
در طول این سوره داستان پیامبران و فرشتگان بسیاری نقل می شود اما هرجا قرار باشد آنها چیزی بیان کنند از لفظ "قالَ" (گفت) استفاده می شود ولی اینجا چنین مسئله ای رعایت نشده و ناگهان با جمله "آن را برایم بازگردانید" مواجه می شویم. مسلماً خداوند اگر بخواهد چیزی را بازگرداند اراده خواهد نمود و "کن فیکون" خواهد شد و از آنجایی که کسی جز سلیمان مورد بحث نیست و لفظ "قالَ" همانند الگوی آیات پیشین و پسین بکار نرفته پس می توان چنین نتیجه گرفت که این جمله ناخودآگاه توسط سلیمان بیان شده و یا به فرمان خدا بر زبان سلیمان جاری شده است.
اما هنوز سوالی باقی مانده است، اینکه منظور از "آن" چیست و چه چیزی باید بازگردانده شود؟!
باید به آخرین عبارت آیه قبل دقت کنیم که بیان می کند "حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَاب" یعنی "تا اینکه در پوششی فرو رفت" منظور این عبارت فرو رفتن خورشید در پشت ابر یا کوه یا هر پوشش و مانعی است که باعث تاریکی می شود. از آنجایی که صحنه اسبها طبق آیه سی و یکم همین سوره دم غروب اتفاق افتاده و اورشلیم منطقه ای کوهستانی است پس تعبیر فرو رفتن خورشید در پشت کوه درست تر بنظر می رسد.
ممکن است این سوال مطرح شود که همان آیه قبل به موضوع اسبها هم اشاره دارد و "رُدُّها عَلَیَّ" می تواند دستور بازگرداندن اسبها باشد اما باید به ضمیر "ها" پس از "رُدُّ" بیشتر توجه کرد. "ها" ضمیر مفرد مونث متصل و جانشین اسم است و از آنجایی که خورشید (شمس) در عربی مونث مجازی است پس سلیمان دستور داده تا خورشید را از پشت کوه برایش بازگردانند.
به یقین برای بازگرداندن اسبها باید از ضمیر جمع استفاده می شد و چون جمع در قواعد صرف و نحو عربی مذکر است پس عبارت باید به ( رُدُّهُونَ عَلَیَّ ) تبدیل می شد که برخلاف آیه قرآن است.

خداوند متعال در ادامه آیه سی و سوم سوره "ص" بیان می کند: "...سپس (سلیمان) شروع کرد به مسح کردن ساقها و گردنهایشان"
ترجمه ها و تفاسیر علاوه بر آیه، چیزهایی اضافه کرده اند. برخی گفته اند که سلیمان پس از دست کشیدن بر اسبها، آنها را در راه خدا وقف کرد و عده ای دیگر معتقدند سلیمان اسبها را با تیغ پی کرده و کشته است. هیچکدام از این دو نظر در آیه 33 سوره "ص" مطرح نشده جز مسح کردن. و در این مورد نیز فیلم سینمایی ملک سلیمان نبی به درستی همانند کلام وحی سکوت کرده است.
اخیرا برخی سایت ها، وبلاگها و خبرگزاری ها به بهانه دفاع از میثم تمار به عنوان سرباز ولایی به تخطئه مختار می پردازند. مقاله هایی با عناوین «ولایت سربازانی چون میثم تمار می خواهد نه مختار»  یا «ولایت سربازانی مانند میثم‌تمّار در هنگامه مبارزه می‌طلبد» عملا به تخطئه مختار پرداخته و او را به مصلحت اندیشی متهم کرده اند.
در حالی که پیش از پخش سریال مختارنامه، صحبتی از این شخصیت نبود. گفتم چیزی بنویسم اما دیدم این متن بهتر است.

حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان از پژوهشگران تاریخ اسلام به مقایسه های ناصحیح میان مختار و میثم تمار واکنش نشان داد.

حقیقت آن است که این نگرش که تحت تاثیر ماجراهای سال گذشته است، نه با واقعیات تاریخی سازگار است ونه در مجموعه تاریخ نگاری شیعی جایی دارد. مع الاسف این که ما تحت تاثیر مسائل روز به تحریف واقعیات تاریخی بپردازیم و شخصیت های برجسته خودمان را نه از معاصرین که از گذشتگان هم قربانی کنیم، امری است که این روزها جریانی ساری و جاری است. آدمی نباید تمام میراث خود را در آتش بیندازد برای این که عجالتا گرم شود!

آنچه در باره روحیات میثم تمار، در داشتن افکار عرفانی و این قبیل مطرح شده به نظر می رسد، بیشتر نشأت گرفته از ذهن فیلمنامه نویس و برای ارائه یک الگو از طرف ایشان است که البته در کار فیلم سازی چندان دور از انتظار نیست. میثم دو ماه پیش از کربلا به شهادت رسید و این هم به دلیل آن بود که از شیعیان معروف کوفه و یک هدف مهم بود. خاندان وی هم در تاریخ تشیع، دست کم تا قرن سوم، خاندانی عالم و فهمیده و محدت و متکلم و از شاگردان زبده ائمه اطهار علیهم السلام هستند.

اما در مقایسه میان مختار و توابین، مختار شخصیتی فکور و دقیق دارد و به هیچ روی فردی مصلحت اندیش به معنای قدرت طلب نیست. اگر واقعا این چنین باشد، باید تاسف خورد که کوفه چگونه شیعیانی داشته است. یک مشت افراد امام فروش که امامشان را به ابن زیاد فروختند و یا مصلحت اندیش چون مختار . آیا ظلمی بالاتر از این در تاریخ شیعه ممکن است؟

امام حسین برای آمدن به کوفه همه چیز را با دقت سنجید. تا وقتی که نامه های فراوان نیامد اقدام نکرد. تا وقتی نماینده نفرستاد و خبر تایید نیامد اقدام نکرد. بعد هم به سرعت حرکت کرد تا شرایط عوض نشود. زمانی هم که فهمید اوضاع کوفه عوض شده مسیرش را عوض کرد. در کربلا ، هم با حر سخن گفت و هم با عمر بن سعد مذاکره شبانه کرد. تا صبح عاشورا هم به روشنگری پرداخت و بر اساس شواهد تاریخی روشن، تمام تلاشش این بود تا این اتفاق نیفتد. چنین کرد تا بتواند به نقطه ای دور برود و دور از دسترس ستمگری مانند ابن زیاد باشد. اما همه این تلاش ها به نتیجه نرسید . و صد البته که امام بر اساس شرایط، تمامی احتیاطات را کرد.

این عقل و درایت همان است که مختار هم به عنوان شاگرد اهل بیت دارد. او می داند که نباید بی دلیل خود را اسیر ابن زیاد کند. نباید دنبال حرکت تندی برود که بی نتیجه است. وقتی امام در اوج محبوبیت مجاهدین خلق در سال 50 مبارزه مسلحانه را نپذیرفت، آن هم در برابر سربازانی که هر روز برای امام نامه می نوشتند و امام را تحریک به حمایت از مجاهدین می کردند، دقیقا همین رفتار را شاهد هستیم.

تیتر زدن به این عنوان که «مهمترین تفاوت مختار و تمّار در خط تردید است» حتی اگر همراه توجیهاتی باشد، چه نتیجه ای می تواند داشته باشد؟ این عبارت که می گوید: «در سال گذشته تمّارها را مشاهده کردید و در سال‌های آینده نیز مختارهایی را خواهید دید که به جبران بی‌بصیرتی خویش دست به یکسری اقداماتی بزنند، لذا ولایت سربازانی مثل تمّار را می‌خواهد که به وقت مبارزه زبان گویای ولی باشند نه با مصلحت‌سنجی سیاسی خود را از دفع فتنه‌ها کنار کشند و برای آبروی خود جان ولی را به خطر بی‌اندازند»  تطبیقی است که راه به جایی نبرده و جز ضایع کردن میراث تشیع نتیجه ای نخواهد داشت

منبع: خبرآنلاین